اشعارورود به کوفه
مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان
شنبه 25 آبان 1392برچسب:شعر,ورودبه کوفه,مرثیه, :: 12:47 ::  نويسنده : باقرزاده

پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات

دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات

 

جانی بده دوباره... به من نه، به دخترت

تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات

 

ترسانده است فاطمه يِ کوچک تو را

خون های جاری از قد و بالای نیزه ات

 

یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک

باقیش گشته قسمت لب های نیزه ات

 

با دست خطِ نیزه و خونِ گلوی تو

افتاده است هر قدم امضای نیزه ات

 

لج کرده است تیزی سر نیزه با سرت

چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات

 

چرخیده است دیده ناپاکشان به ما

این قوم پست بعد تماشای نیزه ات

(شاعرش را نميشناسم)

*********************

سر ِ تورا به رويِ نيزه آشيان دادند

مرا به مجلس نامحرمان مكان دادند

جماعتي كه نمك خورده يِ علي بودند

به خواهرت سر ِ بازار ِ كوفه نان دادند

سعيد خرازي

******************

عیسی شدی که این همه بالا ببینمت

بالای دست مردم دنیا ببینمت

 

بعد از گذشت چند شب از روز رفتنت

راضی نمی شود دلم الا ببینمت

 

اما چه فایده خودت اصلا بگو حسین

وقتی نمی شناسمت آیا ببینمت؟

 

امروز که شلوغی مردم امان نداد

کاری کن ای عزیز که فردا ببینمت

 

شبها چه دیر می گذرد ای حسین من

ای کاش زود صبح شود تا ببینمت

 

حلا هلال تو سر نیزه طلوع کرد

تا ما رأیت إلا جمیلا ببینمت

 

گفتی سر تو را ته خورجین گذاشتند

چه خوب شد نبوده ام آنجا ببینمت

 

تو سنگ میخوری و سرت پرت می شود

انصاف نیست بین گذرها ببینمت

 

فعلا نپرس طرز ورود مرا به شهر

بگذار گوشه ای تک و تنها ببینمت

علي اكبر لطيفيان

**********************

نكند كوفه تو را پير كند

زير ِ پا چادر ِتو گير كند

 

نكند خنده به غمهات كنند

سر ِ بازار تماشات كنند

 

نذر كردم كه نريزد پَر ِ تو

دست گردان نشود معجر ِتو

علي اكبر لطيفيان

********************

آورده ام در شهرتان خاكسترم را

 

آيات باقيمانده ي بال و پرم را

 

 

 

آورده ام اي كوچه هاي نا مسلمان

 

مؤمن ترين فرياد هاي حنجرم را

 

 

 

ديشب مراعات حسينم را نكرديد

 

در كوفه وا كرديد پاي مادرم را

 

 

 

من آيه هايي در حجاب نور هستم

 

خالي كنيد اي چشم ها دور و برم را

 

 

 

نذر سر اين كعبه ي بالاي نيزه

 

در شهرتان خيرات كردم زيورم را

 

 

 

من يك نفر در دو تنم،اما دو روز است

 

از دست دادم نيمه اي از پيكرم را

 

 

 

يك نيمه ام را روي دست نيزه برديد

 

در محمل بي پرده نيم ديگرم را

 

 

 

اما به توحيد نگاهم روي نيزه

 

زيباتر از هر روز ديدم دلبرم را

 

علي اكبر لطيفيان

*****************

هر تشنه به جای آب سیلی می خورد

با روی زخون خضاب سیلی می خورد

هر طفل یتیم کز بنی هاشم بود

از آل بنی شراب سیلی می خورد

از آن که به کودکی علی شیرش داد

ناموس ابوتراب سیلی می خورد

دلبند علی تا که زدرگاه خدا

شیخی ببرد ثواب سیلی می خورد

اسلام بنی امیه جاری شد و زن

با داشتن حجاب سیلی می خورد

قرآن به فراز نیزه قرآن می خواند

هر سوره ی آن کتاب سیلی می خورد

خاکی به سرم که اصغر از نی می دید

از قاتل او رباب سیلی می خورد

(شاعرش را نمی شناسم)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان